سئوال بی‌پاسخ دوران بچگی

بلا تکلیفی و سر درگمی ناشی از  مسائل هسته ای و مشخص نبودن  الگوی توسعه اثر خود را در جزء جزء  صنعت و اقتصاد و اجتماع  بوجود آورده است . علی رغم اینکه هیچ تمایلی به  نشان دادن این  مسئله نداریم  ظاهرا" ناگزیر از پذیرش و دیدن آثار  آن هستیم . این امر تمام محیطهای صنعتی و اجتماعی را دچار بلاتکلیفی  و سردر گمی کرده است .

جلسه های پی در پی در محیط کار نگرانی از آینده ، مشکلات نیروی انسانی همه و همه  محیط کار و اجتماع را  غیر قابل تحمل می نماید .اینها را اگر در کنار وضع موجود جامعه و نامشخصی ارزشهای جامعه قرار دهی  عمق فاجعه  نشان داده می شود . روزانه با افرادی برخورد می کنی که  95 درصد از آنها صحبتشان در خصوص اشخاصی است که در آمدهای آنچنانی دارند و مقایسه خود با آنها و نفرین بر بخت بد و  روزگار نا مهربان و درگیر عوارض ناشی از این امر  استرس، یاس ، سرخوردگی و و بی انگیزگی و....

بعضی وقتها فکر می کنم  چند نفر از ما فهمیدیم علم بهتر است یا ثروت یا بقول بعضیها ثروتی که در خدمت علم باشد و معلوم است علم اگر باشد ثروت  به دنبالش می آید و.....

99 درصد از مشکلات ما آدمها ریشه در همین سئوال دوران کودکی دارد  راستی کدام بهتر است ؟

منشور آزادی کوروش


 

اینک که به یاری مزدا، تاج سلطنت ایران و بابل و کشورهای جهات اربعه را به سرگذاشته ام، اعلام می کنم که تاروزی که من زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد، دین و آئین و رسوم ملتهائی که من پادشاه آنها هستم محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که حکام و زیردستان من، دین و آیین و رسوم ملتهائی که من پادشاه آنها هستم یا ملتهای دیگر را مورد تحقیر قرار بدهند یا به آنها توهین نمایند. من از امروز که تاج سلطنت را به سر نهاده ام تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد، هرگز سلطنت خود را برهیچ ملتی تحمیل نخواهم کرد و هر ملتی آزاد است که مرا به سلطنت خود قبول کند یا ننماید و هرگاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند، من برای سلطنت آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم کرد. من تا روزی که پادشاه هستم نخواهم گذاشت کسی مال غیر منقول یا منقول دیگری را به زور یا به نحو دیگر بدون پرداخت بهای آن و جلب رضایت صاحب مال تصرف نماید. من تا روزی که زنده هستم نخواهم گذاشت که شخصی، دیگری را به بیگاری بگیرد و بدون پرداخت مزد وی را به کار وادارد. من امروز اعلام می کنم که هر کس آزاد است که هر دینی را که میل دارد بپرستد و در هر نقطه که میل دارد سکونت کند، مشروط بر اینکه در آنجا حق کسی را غصب ننماید و هر شغل را که میل دارد پیش بگیرد و مال خود را به هر نحو که مایل است به مصرف برساند، مشروط بر اینکه لطمه به حقوق دیگران نزند. من اعلام میکنم که هرکس مسئول اعمال خود می باشد و هیچ کس را نباید به مناسبت تقصیری که یکی از خویشاوندانش کرده مجازات کرد و مجازات برادر گناهکار و برعکس به کلی ممنوع است و اگر یک فرد از خانواده یا طایفه ای مرتکب تقصیر می شود فقط مقصر باید مجازات گردد نه دیگران؛ من تا روزی که به یاری مزدا سلطنت می کنم نخواهم گذاشت که مردان و زنان را به عنوان غلام و کنیز بفروشند و حکام و زیردستان من مکلف هستند که در حوزه حکومت و ماموریت خود مانع از فروش و خرید مردان و زنان بعنوان غلام و کنیز بشوند و رسم بردگی باید به کلی از جهان برافتد و از مزدا خواهانم که مرا در راه اجرای تعهداتی که نسبت به ملتهای ایران و بابل و ملتهای ممالک اربعه برعهده گرفته ام موفق گرداند.
این متن برگرفته از متن منشور تاجگذاری کوروش هخامنشی در 539 یا 538 قبل از میلاداست. این متن برروی لوحی به دست آمده از حفاریهای ویرانه شهر اور در بین النهرین حک گردیده است و اصل لوح هم اکنون در کتابخانه ملی انگلستان نگهداری می شود.

 

امروز داشتم فکر می کردم که اولین باری که به این نتیجه رسیدم که بعضی اوقات  بنویسم  چه زمانی بود ؟ درست حول و حوش زمان  دیپلم و خواندن برای  کنکور دانشگاه .

یک سررسید داشتم که هر روز خاطرات و فکرهایی که در ذهنم بود را در آن می نوشتم ، این دفترچه  هنگام دانشجویی تبدیل شد به دفتر ثبت مخارج روزانه و جمع آن در هر ماه و در شروع مرحله بعدی  درس خواندن و کار کردن  این دفتر هم تعطیل شد .

حول و حوش 5 سال بعد اتفاقی موقع گشتن در انباری این دفترچه را پیدا کردم  حس عجیبی بود داشتن مکتبوب افکار ، امیدها ، آرزوها و........  در چندین سال قبل و مشاهده تغییرها و یادآوری دوستانی که اسمشان در دفتر بود  نگرانیهای  خاص آن مرحله از زندگی .

خلائ  این ننوشتن چند ساله و درگیری بیش از حد و غرق شدن در زندگی مدت زیادی وجود داشت  که اخیرا به لطف یکی از دوستان تبدیل شد به آشنایی با وبلاگ  و تمایل به نوشتن در آن .

با خواندن وبلاگها  نوشته های  سررسیدهای  چند ساله خودم را پیدا کردم و تصمیم گرفتم  در این محیط  سررسید مجازی خود را  ایجاد کنم  با  تفاوتها و مزایای جدید .........

سلام

و این یک شروعی دیگر است . با یارانی دیگر . در محیطی امن تر از دگر جای . حرکت و شروعی دیگر تا کجا ...... بی سرانجام ، چون گمشده در مه ، چون تمام شبهای بی کسی ، چون فریاد در سکوت ، چون نگاه بیقرار ، چون بودن بی هویت . به دنبال یافتن ناکجا آباد !
باید دل به آب داد و تن به دریا زد . باید این سکون و سکوت سنگین را درهم ریخت . باید با هم شد . باید با هم رفت . دل خوش سیری چند ؟ پشت دریا شهری است ...... میروم ، می آیم تا فردا .