امروز داشتم فکر می کردم که اولین باری که به این نتیجه رسیدم که بعضی اوقات بنویسم چه زمانی بود ؟ درست حول و حوش زمان دیپلم و خواندن برای کنکور دانشگاه .
یک سررسید داشتم که هر روز خاطرات و فکرهایی که در ذهنم بود را در آن می نوشتم ، این دفترچه هنگام دانشجویی تبدیل شد به دفتر ثبت مخارج روزانه و جمع آن در هر ماه و در شروع مرحله بعدی درس خواندن و کار کردن این دفتر هم تعطیل شد .
حول و حوش 5 سال بعد اتفاقی موقع گشتن در انباری این دفترچه را پیدا کردم حس عجیبی بود داشتن مکتبوب افکار ، امیدها ، آرزوها و........ در چندین سال قبل و مشاهده تغییرها و یادآوری دوستانی که اسمشان در دفتر بود نگرانیهای خاص آن مرحله از زندگی .
خلائ این ننوشتن چند ساله و درگیری بیش از حد و غرق شدن در زندگی مدت زیادی وجود داشت که اخیرا به لطف یکی از دوستان تبدیل شد به آشنایی با وبلاگ و تمایل به نوشتن در آن .
با خواندن وبلاگها نوشته های سررسیدهای چند ساله خودم را پیدا کردم و تصمیم گرفتم در این محیط سررسید مجازی خود را ایجاد کنم با تفاوتها و مزایای جدید .........
فکر میکنم تصمیم بسیار درستی گرفتی شاید خیلی وقته که از خودمون دور شدیم و خودمون رو لابه لای خرت و پرتهای الکی زندگی گم وگور کردیم. شاید اینجا تونستیم خودمون رو پیدا کنیم؟! .... البته شاید! امیدوارم که موفق باشی.