تفریح و زباله

این تعطیلی یکشنبه هم بهونه‌ای شد برای اینکه تلافی تعطیلات عید رو دربیارم، مسافرت عید با اون شلوغی که بیشتر به یه شکنجه می‌خورد حالم رو از هر چی مسافرت بهم‌زده بود که بطور خیلی ناگهانی و بر اساس یه تصمیم غیرمنتظره، یه مسافرت به شمال حال و هوام رو بهتر کرد. حرکت ساعت 8 صبح جمعه و برگشت 8 شب یکشنبه. دو روز استراحت توی یه ویلای توپ داخل شهر توریستی نمک آبرود و استفاده از مناظر زیبا و پیاده روی شبانه و سوار شدن تله کابین خوشگلش به اضافه اون هوای بی‌نهایت خوب و تازه پختن جوجه کباب تخصصی تو جاده عباس آباد به کلاردشت، وای چه حالی داد، جای همه شما خالی.

تو برگشت یه مشکل که فکر می‌کنم داره به یه معضل تبدیل می‌شه خودنمایی می‌کرد ، جنگل به اون حوشگلی و کنار دریا به اون قشنگی پر نایلونهای رنگارنگ و قوطی نوشابه و آب معدنی و دلستر و پوشاک بچه و خانم و وسایل جلو گیری از حاملگی و .... هر جا رو نگاه می‌کنی پر از این آشغالها. تو فیلمهای آمریکایی که ما دیدیم همه وقت این جماعت کافر از خرید میان، تو بغلشون پره از پاکت کاغذی و همه چیزهایی که خریدن توی اون پاکت‌هاست، ولی تو ایران دریغ از یه پاکت که خیلی راحت به طبیعت بر می‌گرده و مشکلات نایلون را نداره، تازه اونا همیشه هم آشغالهاشون رو میریزن تو سطل آشغالی، بر عکس ما که فکر می‌کنیم همه جا بیرون از خونه خودمون آشغالیه. با این وضعیت ما، فکر کنم دو سال دیگه باید رو همین نایلونها و آشغالها تو جنگلها و پارکها بشینیم.

فعلاً که همه دنبال انرژی هسته‌ای هستند، ولی بابا به خدا تمیزی و نظافت این کشور هم حق مسلم همه ما و نسل بعدی ماست ، حالا که احساس تعهد می‌کنیم و براشون باید پیشرفت کنیم و دنیای بهتری در سایه تکنولوژی هسته‌ای بسازیم( کاری که قبل از ما برای ما نکردن) بیایم و براشون محیط زیست تمیزی هم به یادگار بذاریم . فکر می‌کنم این رادیو تلویزیون هم باید از این ملت همیشه در صحنه دعوت کنه که به فکر این حق مسلم و مسئولیت خودمون هم باشیم. امسال هم که ظاهرا سال گرفتن حقوق مسلم است، کاشکی یه نفر پیدا بشه و شعارهای تکراری اهمیت نظافت و پاکیزگی تو اسلام و فرهنگ اصیل ایرانی رو برای این ملت دو باره تعریف کنه. واقعا برای فرهنگ ایرانی باعث سر شکستگی است که هر جای ایران که طبیعتش قشنگتر است، آشغال و کثافت اونجا هم بیشتر از جاهای دیگه است. 

غریبی در عین آشنایی

 دیروز تو محیط کار تجربه جالبی رو داشتم. این چیزی رو که تو زندگی شخصی بهمون یاد دادن که باید به راحتی با خونواده صحبت کنی و اگه با اونا مشکل داری سریع بگی و از جمع شدن وغیر قابل کنترل شدن مسائل جلوگیری کنی رو، تو محیط کار زیاد اجرا نکرده بودم .

دیروز یکی از نیروهای واحد را برای اینکه عذرش را بخوام تو دفترم صدا کردم و باهاش شروع به صحبت کردم، نیرویی که هر روز همدیگه رو میدیدیم بهم لبخند می زدیم  تو مراسم مختلف بهم تبریک می‌گفتیم و..... سعی کردم که بهش حالی کنم که عملکرد خودش باعث شده این تصمیم رو بگیرم. فکر کردم که الان از من تشکر میکنه که با فوق لیسانس خوندنش  مخالفت نکردم و این مدت تحملش کردم و همه جا ازش حمایت کردم.

بعد از تموم شدن صحبتهای من اون شروع به صحبت کرد و مواردی رو مطرح کرد که من اصلا فکرش رو هم نمی‌کردم، دیدم از نظر اون من بهش بدهکارهم هستم. دو باره من تموم اتفاقات این مدت رو گفتم وبعد از  دو ساعت قانعش کردم که درست میگم.

خلاصه از دیروز یه فکری تو سرم اومده که تو زندگی اجتماعی خودمون ما آدمها با چند نفر فکرمی‌کنیم که دوستیم ، همکاریم، فامیلیم که خوب می‌شناسیمشون؟ اصلاً از طرز فکر چند نفر از اونا درمورد خودمون مطمئنیم و علاقمند به شنیدن نظرات اونا در مورد خصوصیات خودمون هستیم؟ ما همیشه فکر می‌کنیم که دیگران باید ما رو همینجوری که هستیم قبول کنن و خودشون رو هر جوری ما بخواهیم تغییر بدن، تازه نوع تغییری رو که دلمون میخواد،بخودشون مستقیم نمی‌گیم و پشت سرشون صحبت می‌کنیم.

اگه یه روزی یاد بگیرم رک صحبت کنیم و این حجب و حیا الکی فرهنگ ایرانی رو بذاریم کنار چقدر زندگی راحت و با آرامش میشه.

 

 

هدف گذاری برپایه خواست انسان است- راهی که برای رفتن پیش می‌گیری

 

آلفرد نوبل بنیانگذار جایزه جهانی صلح پس از در‌گذشت برادرش ، یک روزنامه خرید تا ببیند درباره وی چه نوشته‌اند. اشتباه وحشتناکی رخ داده‌بود که آلفرد را سخت شگفت‌زده کرد. روزنامه‌نگار، آلفرد نوبل را به جای برادر گرفته و آگهی یادبود درگذشت او را چنین نوشته بود: آلفرد در جوانی موفق به کشف دینامیت گردید و امیدوار بود که در صنعت و بیرون آوردن کانی ها سودمند باشد. آگهی یادبود،با انتقاد ازماده خطرناکی گفتگو می‌کرد که می‌تواند کشتار و تخریب فراوانی در جهان راه  بیندازد. نوبل در خود فرو رفت ،زیرا مایل بود تا در آینده فردی صلح دوست قلمداد شود. بیدرنگ دریافت که آگهی یادبود مرگش را خودش باید بنویسد و با دگرگون کردن بنیان زندگیش چنین کرد.

امروزه با اطمینان می‌توان گفت که از نام آلفرد نوبل به خاطر هدیه ارزنده اش به گسترش صلح، بیش از هر کار دیگری که در زندگی انجام داده است، یاد می شود.

زندگی از آن شماست، خودتان باید طرح آن را بریزید، همان گونه که می‌خواهید !

 

(برگرفته از  کتاب مدیریت قلبها  نوشته کن بلانچارد)