و این یک شروعی دیگر است . با یارانی دیگر . در محیطی امن تر از دگر جای . حرکت و شروعی دیگر تا کجا ...... بی سرانجام ، چون گمشده در مه ، چون تمام شبهای بی کسی ، چون فریاد در سکوت ، چون نگاه بیقرار ، چون بودن بی هویت . به دنبال یافتن ناکجا آباد !
باید دل به آب داد و تن به دریا زد . باید این سکون و سکوت سنگین را درهم ریخت . باید با هم شد . باید با هم رفت . دل خوش سیری چند ؟ پشت دریا شهری است ...... میروم ، می آیم تا فردا .
وبلاگم نفس های آخرش را می کشد ! شروع تازه ات را تبریک می گویم ...