مردان همیشه ناکام

به پیشنهاد یکی از دوستان قرار شد که دلایل توجه ویژه آقایون به خانمها  علی‌رغم متاهل بودن‌رو تشریح کنم. اول از همه اینو بگم که من نظریه‌پرداز، جامعه‌شناس و فیلسوف نیستم و دلایلی که مطرح میکنم کاملاً نظر شخصی و مبتنی بر صحبتهای گروهی در محیط‌های دوستانه است.

1-تعالیم مذهبی: یه نکته که تو تموم بحثها و صحبتها وجود داره اینه که بابا تو اسلام هم این مورد یعنی تعدد زوجات اعم از دائم و موقت بیان شده. و چون از بچگی تو ذهن ما کردن که دین اسلام آخرین و کاملترین اونا هست و هر چی که تو اون مطرح شده حتماً دلیل عقلی و منطقی داره و اگه ما نمی‌فهمیم حتماً مشکل تو عقل ماست و آیندگان با پیشرفت علم اونو می‌فهمند، پس برای این موضوع هم دلیلی عقلی وجود داره که ما نمیدونیم. از اونجا که برای بحث در این مورد در جامعه محدودیتها و مشکلاتی وجود داره و نمیشه در این خصوص صحبت کرد پس .....  حالا از کی ماها همه احکام اسلام رو کامل اجرا میکنیم و فقط این یکی مونده هم جای بحث داره.

2-حس تملک و تمامیت خواهی: یه اصل کلی تو همه آدمها وجود داره و اون اینه که همیشه یه سری آرزو داریم که بعد از رسیدن بهش، از اونها خسته میشیم و میریم سراغ یه چیزهای بالاتر. تا یه خونه کوچیک میخریم بعد از یه زمان کوتاه میریم دنبال یه خونه بزرگتر، تا یه ماشین میخریم سریع تو فکر یه مدل بالاتر می‌افتیم و .....  البته این حس اگه نباشه آدمها زود قانع میشن و پیشرفت تو زندگی معنا پیدا نمیکنه. در مرد خانمها و احساس تملکی که مردها به اونا پیدا میکنن هم وضع به همین منواله. کلی آرزو دارن با یه خانمی ازدواج کنن، اونوقت که بهش رسیدن و احساس تملکشون ارضاء شد میرن سراغ یه نفر دیگه.

3-ایجاد تنوع و هیجان: یه سری هم دنبال هیجان صحبت تلفنی، سوار ماشین کردن و قرارهای ویژه و دنبال خونه خالی گشتن و ... هستن. در واقع این امر یه تنوعی تو زندگیشون ایجاد میکنه و یه کم هیجان قاطی این زندگی به روزمرگی افتاده، میکنه.

4-جبران گذشته: با توجه به محدودیتها و مشکلاتی که تو ارتباط پسرها و دخترها تو فامیل و همسایه و دانشگاه و..... وجود داره و اونا هیچوقت همدیگه رو بطور کامل نمیشناسن، بعد از ازدواج و رسیدن به یه سری امکانات تازه  می‌فهمن که زنا هم موجوداتی مثل خودشون هستن و حالا وقتشه که این کمبود و کسری رو با سرعت بالا جبران کنن.

5- کم نیاوردن: امروزه این مسئله اینقدر همه‌گیر شده که برای ما آدمهای امروزی که اکثراً برای دیگرون و نه خودمون زندگی میکنیم  کم آوردن تو این مورد نه صلاح است نه منطقی.

6-طلاقهای خاموش: اولین بار این عنوان رو تو یه مقاله روزنامه ایران خوندم و کلی از این تعبیر خوشم اومد. واقعیت اینه که تو دوروبرمون خیلی از آدمها ظاهراً دارن با هم زندگی میکنن و هیچ ارتباط عاطفی و حسی بین اونا وجود نداره جز یه سری امضاء تو یه دفترچه! با هم زندگی میکنن چون نمیتونن از هم جدا‌شن، حالا این اجبار یا بچه ها هستن یا ترس از بدنامی تو فامیل یا محل یا محیط کار. این میشه که میرن دنبال این مسئله که محبت رو تو یه جای دیگه تجربه کنن و این میشه وضعی که الان همه شاهدشیم.

7-عدم شناخت نیازهای جنسی: این هم به نظر من یکی از مهمترین دلایل این امره. زن و شوهر هیچوقت نمی‌تونن با هم ارتباط جنسی صحیح بر قرار کنن چون تو این وضعیت از هم خجالت میکشن و یا ... باید قبول کرد س..ک..س خوب یه هنره مثل آشپزی، رانندگی، خیاطی و ... که شاید لازم باشه تو یه سری کلاس اون‌رو آموزش داد. این یه هنریه که هیچکس تو جامعه جرات آموزشش رو نداره و مردا بعضی وقتها جذب هنرمندانی میشن که قیافه و ظاهر خوبی نسبت به زنشون هم ندارن ولی کارشون و خوب بلدن و ......

 همه موارد بالا به یه نوعی از وجود تابو س/ک/س و مذموم بودن ابراز تمایلات جنسی تو جامعه بوجود میاد. همه مردم ما برای یه سرما خوردگی ساده، عمل دماغ و... میرن پیش دکتر ولی برای مشکلات جنسی محاله که با کسی مشورت کنن. یه موقع جواب ندین که تو تموم کشورهای جهان این موارد وجود داره که هست، اما یه فرق اساسی با ایران داره که یه سری محدودیتها رو ندارن به س*ک*س راحتتر نگاه میکنن و خیلی از تابوها که ما داریم حل کردن و اگه با یکی زندگی کنن تا هستن شدیداً بهم وفادار، اگه یکیشون متوجه خیانت اون دیگه بشه خیلی راحت از هم جدا میشن و اثرات یه عمر زندگی مخفیانه و به اصطلاح طلاقهای خاموش رو تحمل نمیکنن. خیلی از موارد بالا هم تو زندگیشون وجود نداره که براشون عامل ایجاد این مشکل بشه.

این موارد به نظر من بیشترین دلایل این مطلبه ولی درصدش تو افراد با توجه به روحیه ها و محیطهای زندگی و خانوادگی و تربیتها فرق میکنه. 

نظرات 3 + ارسال نظر
هلال پنج‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 23:04 http://tabib111.blogfa.com

سلام . جلال آل احمد توی یه کتابش میگه مگه میشه مرد بود و شصت سال آزگار با یه زن زندگی کرد ؟!
در مورد این پستت اگه بخوام بنویسم خیلی خیلی زیاد می شه چون هر کدوم از بندهایی که نوشتی خودش بحث جدا داره . بحث تنوع طلبی مردا رو قبول دارم و واقعا حسش می کنم اما تکلیف احساس زنی که شوهرش دنبال ارضای امیال خدادادیش بیرون از خونه میره چیه ؟ کی می تونه روح زخمی اون زن رو ترمیم کنه؟ این یه سوال رو جواب بدین کل قضیه حله . مرده میره کیف و حالشو می کنه و زنه گوشه خونه بطری بطری اشک می ریزه و خوب همون شرعی که به مردش گفته شما برو بیرون و تجدید فراش کن به زنه میگه بشین سر جات و واسه از خونه بیرون رفتن هم از شوهرت کسب اجازه کن . هر وقت بحث این چیزا میشه یه عالمه حرف واسه گفتن دارم که اینجا دیگه نمیشه . ولی تحریکم کردی یه بار یه پست حول و حوش این موضوع بنویسم .

پینک یکشنبه 11 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 14:45

آخ بمیرم واسه ناکامیاتون که دلم کبابه :))))
من یه پیشنهاد دارم اونم این که بهتر نبود عنوان مطلبتو میذاشتی مردانی که همه عمرشون به کام گرفتن میگذره ؟ ..........

دل آرام دوشنبه 12 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:47

بیزارم ا زبحث ها ی بیهوده ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد