چند سالی بود از دست خودم حسابی کلافه وعصبانی بودم. هرکاری رو خیلی خوب و پرانرژی شروع میکردم و بعد از مدت کوتاهی تمومش میکردم. هیچ مدلی هم حوصله و صبر برای رسیدن به هدفی رو نداشتم، نه انگیزه داشتم و نه برای کسی انگیزه ایجاد می کردم، اول سال کلی برنامه ریزی میکردم و تصمیم میگرفتم و بعدش بیخیال، خلاصه شده بودم مثل کدو. دوست داشتم سه سوت همه کارها ردیف بشه که نمیشد. کم کم این حس به تنفر از اراده خودم تبدیل شد. امسال تو سال جدید تصمیم گرفتم با خودم لجبازی کنم و این عادت رو عوضش کنم. اولش هم با ورزش شروع کردم ، یه چند سالی بود که تصمیم داشتم ورزش کنم که همیشه می رفتم وسایلش رو میخریدم و سه روز بعد......
الان یه چیزی حدود 2 ماهه که صبحها ساعت 5 صبح یعنی قبل از نانوائیها و کله پزیها از خواب بیدار میشم، لباس ورزش پوشیده سوار ماشین میشم و میام شرکت و یه چیزی حدود یکساعت وربع ورزش و نرمش کامل. خیلی از دست خودم حال کردم سر کار هم حسابی سر حال و شادابم.فقط یه مشکل وجود داره و اون هم اینه که شبها زود میخوابم، ایندفعه شدم مثل مرغها که تا هوا تاریک میشه میرن لونه و میخوابن. این مسئله باعث شد که کمترفکر نوشتن اینجا باشم. حالا تصمیم گرفتم مثل این ورزش کردن با سایر مسائل برخورد کنم که ظاهراً به امتحان کردنش میارزه. تو محیط کار هم جدی و شاداب باشم و این حس رو به دیگرون انتقال بدم که اینم بد نبوده خیلی بهتر از گذشته شدم.
به نظر من شما هم امتحان کنید ضرری نداره.
بابا ایول ورزشکار! حالا وزن هم کم کردی؟! باشه. حالا چون تویی امتحان می کنیم. ولی فقط چون تویی ها! :))
البته شما تو کارهای دیگه پر انرژی هستید